Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-03@08:17:15 GMT

رمز و راز باورنکردنیِ چند خانه در جنوب تهران

تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۴۶۳۵۳

رمز و راز باورنکردنیِ چند خانه در جنوب تهران

 قصه آدم‌های همه این مسافرخانه‌های محله آنقدر به هم شــباهت دارد که مهمان‌هــای این یکی را ببینی، انگار مهمان‌های آن یکی را دیدی. ماجرای مسافر‌هایی که یکی از آن‌ها برای کار به تهران آمده و ماهی دو میلیون تومان برای زن و بچه‌هایش در شهرستان می‌فرســتد.

به گزارش هفت صبح؛ یکی دیگر برای دانشگاه آمده و شب‌ها خواب پایان‌نامه می‌بیند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یکی هم به نیت بازی روی چمن استادیوم آزادی راهی تهران شده. همه قوت قلبشان هم آمدن آسانی در پی سختیســت تا با نیروی آن بتوانند زندگی سخت در مسافرخانه‌های پایتخت را پشت سر بگذارند. آن طرف در مقابل آن‌ها مهمان‌های دیگری هستند با روایت‌های کاملا متضاد.

ماجرای آن‌ها این است که روزی چند محله بالاتر از اینجا در همین شــهر زندگی می‌کردند، اما یک دفعه ورشکست‌ می‌شوند، معتاد می‌شوند، طلاق می‌گیرند، بیکار‌ می‌شوند و سقوط می‌کنند روی همین تخت‌های فنری در محله میدان راه‌آهن.

قدم به قــدم میدان، پر شــده از مهمانســرا‌ها و مسافرخانه‌های درجه دو و سه که با تابلوی نئونی سعی می‌کنند نگاه مسافران چمدان به دست را به ســمت خود بدزدند.

ماجرای این ساختمان‌های حدودا ۹۰ ساله این اســت که قبل از ریل‌گذاری راه‌آهن، برای اقامت کارگران آن‌ها را بنا کرده بودند تا شب‌ها همانجا اقامت داشته باشــند، اما بعد از اولین ســوت‌های قطار دیگر لازم شد که همانجا پابرجا بمانند.  

از بازیکن تیم‌های لیگ دسته اول تا دزد و قاتل

پسر قد بلند ۲۲ ساله‌ای ســاعت ۱۸ کلید اتاقش را تحویل پذیرش می‌دهد و می‌گوید تمرین دارد.  بازیکن تیــم «س»، از لیگ دســته اول والیبال است. چند ماه قبل با هم محلی‌هایش از یکی از شهر‌های غربی به تهران آمدند تا تست بدهند. آن‌ها رد شدند و این یکی قبول شد.

یک قرارداد فصلی به مبلغ ۱۰ میلیون تومان بست و با یک ساک ورزشی همین تهران در اولین مســافرخانه، ماند. مسافر مثل او باز هم وجود داشــته. مثل یک گروه چهار نفره نوجوان چند ماه قبل از لرستان آمده بودند تا برای تیم پرسپولیس نوجوانان تست بدهند. توی سرشان رویای «بیرو» شدن می‌پیچید، اما با دست خالی به خانه برگشتند. چســبیده به مسافرخانه آن‌ها، مردی در طبقه اول مسافرخانه دیگر زندگی‌ می‌کند که از شــیراز آمده.

مرد شیرازی دو هفته از ترس قتل با دستان پســرش خانواده را رها و به جایش یک اتاق یک تخته اینجا را کرایه کرده. زنان و مردان مشابه او باز هم در اتاق‌های دیگر زندگی‌ می‌کنند. آن‌هایی که بیرون شده‌اند، طرد شده‌اند و یا غیبشان زده است. بعضی از اتاق‌ها هم گاهی میزبان دزد‌ها و قاتل‌هایی از شهرستان‌های دیگر بوده که پای پلیس را به راه‌آهن باز کرده‌اند.

زندگی شرافتمندانه در مهمانسرا

دو یا سه نفر از مهمانان، شاغل هستند و بیشترشان شغل فصلی دارند. یکیشان دست فروش است و جمهوری لباس زنانه می‌فروشد. یکی داروفروش ناصرخسروست، یکی کارگر خانه‌هاست و دیگری آشپز یک غذا خوری همین اطراف. همه آن‌ها هم مثل بقیه پول پیش نداشته، اما درآمدشان آنقدری بوده که بتوانند ماهی شــش میلیون تومان اجاره مسافرخانه بدهند.

 دیوار به دیوار این یکی اتاق، اتاق سه تخته‌ای قرار دارد که سیم‌های لخت تلویزیون از داخل دیوارش آویزان شــده. ماجرای آن را آقای پذیرش تعریف‌ می‌کند. او ۵۰ سالی می‌شود کارش همین نشستن پشت دخل و پاییدن مسافرهاست و می‌گوید یک روز مردی با یک گونی گــردو همراه زن و بچه‌اش آمده بود که همان اول ســر گونــی را خالی کرد تا یک کیســه گردو به آن‌ها دهد.

مــا هم از لوتی بودنش خوشمان آمد. بعد که اتاق را تحویل داد،  دیدیم تلویزیون نیست. دویدیم دنبالش و دیدیم تلویزیون را انداخته تــوی گونی، زیر گردوها. او و همکاران دیگرش در بقیه مهمانســرا‌ها خاطره دزدی‌های دیگری هم دارند. مثــلا یکی دیگر از آن‌ها می‌گوید: ۱۰ سال پیش از دور کمر زنی ملافه باز کردم.

ملافــه دزدی می‌فهمی یعنی چه؟  به گفته آن‌ها دزد‌های دیگر هم همان‌هایی هســتند که به خاطر یک شب کرایه مسافرخانه، هویتشان را می‌گذارند و دیگر پیدایشــان نمی‌شود. داخل پاساژ میدان، بوی سوسیس و رب گوجه سرخ شده‌ می‌آید. چند غذاخوری، چراغ‌های یک ســلمانی و دو مهمانسرا همان جا روشــن است.

سلمانی را مرد ۸۰ ساله‌ای مدیریت میکند که قبل از انقلاب آرایشگاه زنانه داشــته و حالا فقط مردان کارتن‌خواب و مهمانــان موقت مهمانســرا‌ها را اصلاح‌ می‌کند. مسئول پذیرش مســافرخانه نزدیک به سلمانی، ۱۰ ماه بیشتر نیست اینجا آمده و همین تازگی باعث شده که قصه‌های آدم‌ها توی ذهنش تازه‌تر باشــد.

مثال می‌گوید آن دست پاساژ، مرد کارتن‌خوابی زندگی می‌کند که یک شب بارانی زن و مرد خیری دلشــان برایش می‌سوزد و او را اینجا می‌آورنــد. گویا فرزندان مــرد، او را از خانه بیرون کرده‌انــد و جایی برای رفتن نداشــته که بعد از چند شــب کارتن خوابی، قرعه شــانس به نامش زده می‌شود. طبقه اول محل زندگی او، دو پسرجوان هستند که پولشان را از راه بازار رمزارز‌ها درمی‌آورند.  

حمام: ۱۵ هزار تومان

اوضاع قیمت‌های اتاق چطور است؟ همین پارسال تابستان با شبی ۷۰، ۸۰ هزار تومان اتاق یک تخته را اجاره میدادند و حالا اتحادیه نرخ‌هایشان را تا ۲۰۰ هزار تومان بالا برده. بعضی از آن‌ها داخل اتاق حمام و دستشــویی دارند و سرویس بعضی دیگر عمومی است که مســافر باید برای استفاده ازآن حدودا ۱۵ هزار تومان بپــردازد؛ البته فقط برای حمام.

یک فرد برای زندگی موقت در مسافرخانه دیگر چه احتیاجی دارد؟ رختشویخانه یا همان الندری. همین نزدیک مرکز مســافرخانه‌ها یک خشکشــویی وجود دارد که بیشــتر مشتریانش را همین آدم‌ها بــا زندگی‌های موقت تشــکیل‌ می‌دهد. او به ازای ۲۰، ۳۰ هــزار تومان لباس‌ها را اتوشــده تحویل می‌دهد تا دانشجو و کارمند و مصاحبه‌شونده‌ها به کار و بارشان برسند.

دنیایی که کسی آدم را نمی‌شناسد

مسئولان پذیرش اینجا اهل کت و شلوار پوشیدن و عصا قورت داده حرف زدن نیســتند. مثال اولین نفرشان میگوید سینه سوخته اینجاست. می‌گوید قبل از جدا شدن همسرش قلهک در خانه خودش زندگی می‌کرده، اما بعد از قسط بندی مهریه، پله پله آمده پایین تا رســیده به راه‌آهــن. آن هم نه خرید یا اجاره خانه.

اینجا هم کار میکند و شب‌ها روی تختی پشت ورودی مســافرخانه می‌خوابد؛  در واقع یک تیر و دو نشــان. آن یکــی پذیرش،  کنار دســتش یک رد بول گذاشته. می‌گوید فوق لیسانس ریاضی دارد و کارمند بانک بوده، اما بعد از تصادف و مرگ فرزندش همه چیز را رها می‌کند و پناه می‌آورد به دنیایی که کســی او را نشناسد.  

بعد هم در همان دنیا می‌مانــد. مثل همان قبلی،  در اتاق پذیرش یــک تخت گذاشــته و یک میز تحریر با قفســه‌های کلید و مــدرک. یکی از آن‌ها هم یک گربه داخل پذیرش دارد که مثل دشمن کارآگاه گجت آن را روی دســته مبل نشــانده و هر از گاهی ناز و نوازشــش می‌کنــد.

او می‌گوید که ســعید، قاتل معروف پرونده خانه وحشت که چند ماه چنــد زن را در یک خانــه زندانی کرده بود، کارگر ســاکن یکی از همین مسافرخانه‌های دور میدان بوده. آنقدر آقــا و جنتلمن بود که ما‌ می‌گفتیم آزارش به مورچه نمی‌رســد. ساعت نزدیک به ۹ شب است و هرکسی بیرون بوده کم کم به مهمانســرا برمیگردد.

پذیرش مثل گرگ دم در نشســته و کرایه آن شــب را همان موقع‌ می‌گیرد و هر کســی می‌آید، یک داســتان از او تعریف می‌کند. ته حرف‌هایش را هم با این جمله‌ می‌بندد: جامعه‌شناسی کمبریج باید بیاید اینجا لنگ بیاندازد از بس که ما قصه و ماجرا داریم.

منبع: فرارو

کلیدواژه: مسافرخانه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۴۶۳۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«افعی تهران» خط قرمزهای اتاق درمان را رد می‌کند/ ارتباط بین روان‌درمانگر و مراجع، ضد روان درمانی است

مقدسیان پاشنه آشیل سریال را در انتخاب روان‌گر درست دانست و گفت: سریال در این نقطه اشتباه می‌کند. مناسبات اتاق درمان به درستی منتقل نمی‌شود و ارتباط بین مراجع و روان درمانگر خارج از اتاق درمان مردود است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمدرضا مقدسیان منتقد و کارشناس سینما شب گذشته با حضور در برنامه سینمازاویه رادیو گفتگو درباره سریال افعی تهران و نسبت آن با سینمای جنایی گفت: در سینمای جنایی حرکت در عمق خیلی بیشتر است مهم‌تر از اینکه جنایت را چه کسی انجام داده این مهم است که جنایت چرا انجام شده و آن کسی که این جنایت را مرتکب شده دچار چه پیچیده گی های شخصیتی بوده است. در اینجا برای تحلیل سرسخت و عمق پیدا کردن ماجرا این ضرورت که فهم دقیقی از تحلیل موقعیت و روانکاوی داشته باشیم اهمیت پیدا می‌کند.  

وی ادامه داد: پیمان معادی یک ضرورتی را در سینمای ایران حس کرده و آن هم تنوع داستان ها و موقعیت هاست چراکه در سینمای ایارن داستان های جن.ایی که استخوان دار باشند و طعنه به کمدی نزند زیاد نداشتیم. 

مقدسیان درباره نحوه نمایش درونیات شخصیت در افعی تهران گفت: اما معادی یک رندی کرده و همان تلاشی که باید انجام می‌داده تا در موقعیت های مختلف، در جهان شخصیت ورود کند و او را به مخاطب معرفی کند به اتاق درمان آورده است. طبیعی است هر کسی که در اتاق درمان قرار می‌گیرد، درمانگر تلاش کند درونیات او را شناسایی کند. اما اگر قرار بود در اتاق درمان این اتفاق نیفتد باید موقعیت های پیچ در پیچی می‌ساخت که اطلاعات درباره شخصیت کم کم به مخاطب منتقل بشود. 
 
این کارشناس، سینما را به عنوان یک تلنگر برای اهمیت بیشتر به سلامت روان مهم دانست و افزود: واقعیت این است که در همه جای دنیا کمپین هایی تشکیل میشود که آدم ها بیش از پیش به سلامت روان خود اهمیت بدهند. اگر سینما بتواند تلنگری بزند یا روان درمانی به امری تبدیل شود که آدم ها به آن اعتماد کنند و به آن روی بیاورند، اتفاق خیلی مثبتی روی داده است. 

مقدسیان درباره انتخاب روان‌درمانگر و شیوه مواجه سریال با این مساله گفت: دغدغه پیمان معادی در این سریال جدای از اینکه به او کمک کرده درونیات شخصیت را با حضور در اتاق درمانگر به مخاطب منتقل کند، کمک کرده تا او یک نوع فرهنگ سازی هم انجام بدهد. اما همان طور که روان درمانی و سراغ گرفتن از درمان گر مساله ای است که باید روی آن فرهنگ سازی بشود، مسلح شدن به انتخاب روان درمان گر درست هم باید اتفاق بیفتد.

او افزود: ما به اندازه روان درمانگران کاربلد، روان درمانگرانی داریم که ککم عمق و کم دانش هستند و احساس مسئولیت ‎نمی‌کنند و این آسیب زاست. برای همین است که نظام روان درمان گری در دنیا استانداردهای سفت و سختی دارد که باید مانند یک میثاق پزشکی رعایت بشود .

مقدسیان پاشنه آشیل سریال را در انتخاب روان‌گر درست دانست و گفت: سریال در این نقطه اشتباه می‌کند. مناسبات اتاق درمان به درستی منتقل نمی‌شود و ارتباط بین مراجع و روان درمانگر خارج از اتاق درمان مردود است. 

او با بیان اینکه رفتن به سراغ اتاق درمان برای جذاب تر شدن درام، استانداردهایی هم دارد افزود: ماجرا این طور نیست که یا ما نباید سراغ اتاق درمان برویم یا اگر رفتیم هر طور شد آن را جذاب کنیم. یک سری خط قرمزها در اتاق درمان وجود دارد. 
مقدسیان ادامه داد: اطلاعات شخصی روان درمان گر با مراجع نباید درمیان گذاشته شود و آشنایی به غیر از آشنایی اتاق درمان با روان درمان گر نباید اتفاق بیفتد. او فقط باید شنونده باشد همدلی کند اما در نقش روان درمان گر. ممکن است جایی که مراجع درک میشود، احساس وابستگی به درمانگر پیدا کند .اینجا درمانگر یا باید از تکنیک‌ها استفاده کند و برای مراجع واضح بشود که این رابطه عاطفی در نقش درمانگر است و لاغیر. اگر این اتفاق نیفتد باید مراجع به درمانگر دیگری معرفی کند.

این کارشناس سینما استانداردهای اتاق درمان را مهم دانست و افزود: این مهم است که استانداردها را رعایت کنیم چراکه ممکن است کسی بعد از کشمکش های زیادی با خودش بپذیرد که درمان بشود ولی با این اتفاق، نتیجه درخوری نگیرد و اعتماد شخص به روان درمانگر از بین برود و هیچ وقت در زندگی به روان درمانگر مراجعه نکند.

مقدسیان در پایان درباره نقاط مثبت و ضعف اثر گفت: افعی تهران در بخش توجه به روان درمان گری موفق است اما در تصویر کردن اتاق درمان و شیوه رفتار سحر دولت شاهی به عنوان درمان گر و ارتباط عاطفی که بین او و مراجعش( پیمان معادی) تصویر می‌کند، از اساس بر ضد روان درمان است. اینجا دانش و توانایی فیلمنامه نویس کم بوده، او عشق آن را داشته که به این موضوع بپردازد اما علم آن را نداشته. برای جذاب کردن درام هم مولفه های دیگری بود که بدون زیر پا گذاشتن استاندارد ها و خط قرمزها میشد از آنها بهره برد.

دیگر خبرها

  • همه واحدهای صنفی باید کد یکتا خود را دریافت کنند
  • اتاق فکر سیاست‌های اقتصادی با حضور بخش خصوصی تشکیل شود
  • سریلانکا به سرمایه‌گذاران ایرانی زمین دولتی می‌دهد
  • دانشجو‌های خانه به دوش! / جای خالی خانه دانشجویی در پازل زندگی زوج‌های دانشجو
  • راه‌های تقویت اعتماد به نفس با افزایش سن
  • ۶۳مرکز معاینه فنی خودرو در استان تهران به مردم خدمت رسانی می کنند
  • وحیدی: قادر به پذیرش بیشتر اتباع نیستیم
  • وزیر کشور: دیگر قادر به پذیرش بیشتر اتباع نیستیم
  • کارگاه آموزشی مهارت های زندگی با موضوع پیشگیری از اعتیاد برگزار شد
  • «افعی تهران» خط قرمزهای اتاق درمان را رد می‌کند/ ارتباط بین روان‌درمانگر و مراجع، ضد روان درمانی است